۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

رهبری در کسوت سخنگوی دولت


 در بیست و یکمین سالگرد در گذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیت ا.. خمینی و در مراسمی که بر خلاف روال معمول سالیان گذشته و طی تدابیر شدید امنیتی بر مزار ایشان برگزار گردید، آیت ا.. خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به ایراد سخنرانی پرداخته و همانگونه که انتظار میرفت در ادامه حمایتهای بی حد و حصر خود از کودتاگران  و دولت دست نشانده ایشان به مقابله و موضع گیری مجدد در برابر جنبش عظیم آزادیخواهی مردم ایران و رهبران آن اقدام نمود.

 ایشان در این مراسم با سرپوش نهادن بر مشکلات همه جانبه داخلی و خارجی کشور و در نتیجه ایجاد شکاف در  سطوح حاکمیت و نیز بی توجهی عمدی نسبت به نارضایتی اقشار مختلف مردم از وضع موجود و افزایش مطالبات  اجتماعی ضمن جانبداری از دولت پادگانی احمدی نژاد همگان را نه تنها به حمایت و اطاعت محض از این دولت بلکه تشکر و ارج نهادن از اقدامات متهورانه و افتخار برانگیز داخلی و خارجی رئیس آن فرا خواند.

 آقای خامنه ای ضمن مقایسه دوران کنونی با زمان خلافت امیرالمومنین علی (ع) خویش را در جایگاه بی بدیل آن  بزرگوار قرار داده و مخالفان و منتقدان خود و رهبران آنها را به طلحه و زبیر و یارانشان تشبیه نمود. حال چگونه  می توان ما بین سیره عملی حضرت علی (ع) به عنوان نزدیکترین فرد به رسول خدا و جانشین آن حضرت و کسی که فرزندانش را به مدارا با قاتل خود فرا می خواند و آیت ا.. خامنه ای به عنوان رهبر و منتخب مردم و کسی که همواره منتقدان و مخالفان خود را خائن و عامل بیگانه قلمداد نموده و در صدد حذف ایشان بر آمده است قرابتی قائل  گردید و یا طلحه و زبیر و یارانشان را که بدنبال کسب قدرت سیاسی آن روز با حضرت علی (ع) به مخاصمه پرداختند با مردمی که بدنبال حقوق مسلم اولیه خود و در برابر ظلم و بی عدالتی حاکمان به دور از هر گونه خشونت به  اعتراضی خاموش بر خاستند مقایسه نمود، مطلبی است که در حوزه تخصص اساتید دینی و مراجعی است که بعضاً طعم شکرین سکوت و بی تفاوتی را بر تلخی حقیقت و اعتراض به وضع موجود ترجیح داده اند.

 به نظر می رسد در حالی که آیت ا.. خامنه ای می توانست با اتکا به شأن و منزلت شرعی و قانونی رهبری و توجه  به نصایح و رهنمودهای دلسوزان نظام وکشور و عدم جانبداری بی پایه و اساس ازاقتدار گرایان به عنوان تکیه گاهی  استوار برای تمامی گروههای سیاسی و فکری جامعه قرار گرفته و کشتی نظام و کشور را با تمامی سرنشینان آن از هر قوم و نژاد و دسته و گروه در طوفان حوادث ناخدایی کند، خود چنان در طوفان ترکتازی و قدرت طلبی  انحصار طلبان و دشمنان ملت گرفتار آمده که عنان اختیار از خود گسیخته و رفته رفته از جایگاه رهبری به کسوت سخنگوی کودتاگران و تریبون تائید جنایات و قانون گریزی ایشان تنزل یافته است.

 البته این نخستین بار نیست که آیت ا.. خامنه ای از جایگاه خود نزول و شأن رهبری را تا حد هوادار تندرو جناحی  خاص به زیر کشیده است . چرا که ایشان همواره در بزنگاههای حساس تاریخی و رقابت و کشمکش گروههای  مختلف سیاسی به جای تلاش در جهت موازنه قدرت و برقراری آرامش  در کشور  ویا  دعوت ازگروههای مختلف سیاسی به سعه صدر و تحمل یکدیگر، که همانا از ویژگیهای بارز یک رهبر مقتدر می باشد با جانبداری محض از  جناحی خاص به سرکوب مخالفان، لشگرکشی و تئوریزه کردن خشونت پرداخته است.

 بیاد داریم نخستین بار در نوزدهم تیر ماه 1378 و بدنبال حادثه تلخ حمله به کوی دانشگاه هنگامی که ایشان بااشک    و آه ضمن تهییج و برانگیختن احساسات طرفداران خود از آنها خواست که حتی در صورت پاره کردن عکس وی  سکوت اختیار کنند چگونه صدهاتن از انصار ولایت درلبیک به این درخواست و دفاع از مظلومیت رهبرشان با زنجیر و  قمه و کابل به خیابانهای تهران هجوم آورده و زن و مرد و پیر و جوان را به خاک و خون کشیدند.

 ویا در سال گذشته هنگامی که اکثریت مردم و احزاب و گروههای سیاسی علاقه مند به حفظ نظام و کشور انتظار  داشتند تا رهبرشان با توجه به رهنمودهای دلسوزان و یاران واقعی انقلاب، جانب اعتدال پیشه کرده و با پذیرش  برگزاری انتخاباتی آزاد، دلجویی از آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات و آزادی دستگیر شدگان به جلب اعتماد  عمومی و ایجاد فضای آرام سیاسی همت گمارده و در نتیجه موجبات نشاط سیاسی داخلی و اقتدار خارجی کشور را فراهم آورد، ایشان همچنان به تائید انتخابات سراسر تقلب و حمایت از کودتاگران پرداخته و ضمن محکوم کردن  مخالفان و منتقدان خود، توسل به خشونت و نظامی گری را به طرفداران خود توصیه نمود.

 از این رو می توان گفت، متأسفانه آیت ا.. خامنه ای، با بی تفاوتی نسبت به توصیه ها و هشدارهای دلسوزان  واقعی نظام و کشور و حتی نزدیکترین یاران صدیق خود چون محمد نوری زاد و اعتماد به قدرت پادگانی و نا مشروع  کودتاگران و تکیه بر سریر قدرت، قدم در راهی نهاده است که برای آن پایانی جز فروپاشی نظام و سقوط دیکتاتوری متصور نیست.

 حال با نزدیک شدن به اولین سالگرد کودتای انتخابات و بزرگداشت روزها و وقایع تلخ و دردناک پس از آن تمامی  فعالان و طرفداران واقعی جنبش سبز و مبارزان راه آزادی می بایست با همدلی و پیروی از بیانات و رهنمودهای  رهبران  راستین جنبش  که همواره بر تحمل مخالف و مبارزه ای عاری از خشونت تاکید ورزیده اند، با امید به آینده  ایی روشن، استوار در راه مبارزات حق طلبانه تا نیل به اهداف متعالی جنبش گام برداشته و حقانیت و مظلومیت  خود را در مقابل سبوعیت و خشونت ورزی دشمنان مردم و کشور در برابر دیدگان جهانیان به نمایش بگذارند. اندکی صبر سحر نزدیک است  .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر