۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

حرفه ای ها


پاسخی بر منتقدان " نامه 67 نفر از روزنامه نگاران به احمدی نژاد "

    اخیراً مطلبی تحت عنوان " نامه 67 نفر از روزنامه نگاران در تبعید به احمدی نژاد " در برخی سایتهای اینترنتی و  شبکه های اجتماعی منتشر شد که واکنشهای متفاوتی را از سوی افراد مختلف به خصوص برخی روزنامه نگاران در پی  داشت.

  به دنبال نگارش نامه ای تحت عنوان " در خواست جمعی از روزنامه نگاران در تبعید جهت مصاحبه با احمدی نژاد " در  برخی سایتها و شبکه های اینترنتی و دعوت از این گروه برای امضاء نامه و در نهایت انتشار آن با امضاء 67 نفر از  روزنامه نگاران و خبرنگاران در تبعید شاهد واکنشهای مختلفی از جانب افراد و گروهها بویژه برخی از روزنامه نگاران  و خبرنگاران بودیم.

  اما آنچه در میان واکنشها قابل توجه می باشد عکس العمل شتابزده و حساسیت برخی از دوستان روزنامه نگار نسبت به  اسامی امضاء کنندگان و در نتیجه مغفول ماندن و در حاشیه قرار گرفتن موضوع و مخاطب اصلی نامه وبازتاب احتمالی  آن است. نتیجه ای که شاید مورد رضایت و هدف برخی دیگر از منتقدین و مخالفان تند روی این نامه بود.کسانی که بقای  خود را در پراکندن تخم نفاق و کوبیدن بر طبل تفرقه می جویند.

  بدون شک حساسیت و تعصب حرفه ای در مقوله روزنامه نگاری به عنوان رکن چهارم دموکراسی و اسباب آگاه سازی  جوامع بشری نه تنها امری طبیعی و ضروری است بلکه موجب مصونیت در برابر گزندها و سوءاستفاده های احتمالی و  ارتقاء این جایگاه میشود. اما این حساسیت زمانی معنا ومصداق می یابد که فرد یا گروهی با جعل و سوءاستفاده ازعنوان  یا جایگاه روزنامه نگاری له یا علیه خود و دیگران موجب بی اعتباری یا زیر سوال رفتن این عنوان و جایگاه شوند .

  حال آنکه در خصوص نامه مذکور چنین چیزی متصور نیست.

  به گمان این نگارنده نامه مذکور صرف نظر از نام و هویت نویسنده و برخی از امضاء کنندگان نام آشنا یا گمنام آن تلاشی  است ارزشمند در راستای به چالش کشیدن و اثبات دروغگویی و ادعاهای کذب رئیس دولتی که مدعی آزادی بی نهایت در  کشور خود، فضای باز سیاسی و امنیت کامل مخالفان و منتقدان حکومت است.تلاشی که نه تنها نشانی از سوء استفاده یا  منفعت طلبی امضاء کنندگان در آن یافت نمی شود ( که اگر سود و منفعتی هم باشد نصیب همه روزنامه نگاران خواهد بود)

  بلکه حاکی از ریسک پذیری و تقبل انواع مخاطرات از جانب کسانی است که هر چند به زغم بسیاری از قلندران این حرفه،  ناشناسند اما در غیاب و عافیت اندیشی برخی ازدوستان سرشناس و صاحب منصب دیگرهمراهی پیشه کرده اند. مگر اینکه منتقدان با اصل نامه اختلاف داشته باشند که آن مقوله دیگری است.

   واقعاً جای تأسف است از دوستانی که خود را پرچم داران رکن چهارم دموکراسی و قهرمانان و مدافعان آزادی قلم و بیان می پندارند حال آنکه تاب پذیرش دیگرانی حتی هم فکر وهمسو را در کنار خود ندارند. ایشان چنان فریاد وااسفا سر  داده اند که گویی نخستین بار است کسانی آن هم با هدفی ارزشی نام وعنوان روزنامه نگار را برای خود به عاریت گرفتند.

  سالهاست که شیادانی تحت عنوان روزنامه نگار وخبرنگار بنیان ملک و مملکت را به نابودی کشانده اند و برخی از این  دوستان خاموش بوده اند. سالهاست که بازجویان وزارت اطلاعات درهرزنامه های خود حکم قتل واعدام وشکنجه دیگران را  صادرنموده اند و برخی دیگر دم بر نیاوده اند.سالهاست که چماق بدستان و عربده کشان حامی ولایت درجنگ نامه های خود   بر طبل جنگ و کشتارو تفرقه و سرکوب نواخته اند و برخی ازاین همکاران را پروای حریم خبر و خبرنگاری نبوده است.

  آیا گناه امضاء کنندگان این نامه افزون تر از کسانی است که سالهاست به ناحق در جایگاه روزنامه نگار و روزنامه نگاری تکیه زده و با قلم های خون چکانشان دیکتاتوری را برما حاکم کرده اند؟! مبادا دوستان گمان برده اند سفره رنگینی پهن شده  و ایشان از آن بی نصیب مانده اند و یا در رقابت کسب مقام و موقعیت برخی از دوستان از سایر رقیبان جا مانده اند.

  نه عزیزان نه گنجی در میان است و نه غنیمتی؛ آنچه هست قصه دار و درفش است و حبس و زندان.  به نظر می رسد برخی از دوستان فراموش کرده اند که خود زمانی از قعر گمنامی سر بر آورده و به لطف و مدد بزرگان و  پیشکسوتان این عرصه و حمایت مردم به نام و نشان امروز رسیده اند. از یاد برده اند که به همت بسیاری از همین شهروند  خبرنگاران گمنام و ناشناس بود که اخبار رشادتهای مردم و جنایات حکومت در 1 سال گذشته به سراسر دنیا مخابره می شد  و خوراک خبری این دوستان فراهم می آمد. حال به جای همراهی و پشتیبانی از آنها نگران مقام و منصبی هستند که شاید  در آینده توسط دیگران اشغال شود.

  نه دوستان اگر قرار بود دیگران هم مثل شما فکر کنند قطعاً شما هم امروز در این جایگاه نبودید.

   به نظر این نگارنده که الفبای حیات خودرا در جامعه مطبوعات آغاز و به یمن وجود پدر و استاد خودم سالها از برکت  همنشینی و مصاحبت با بزرگان این عرصه و تلمذ در محضر این عزیزان بهره برده و دستی از دور بر آتش دارم، هر چند  هنوز خود را لایق لقب پر مسئولیت روزنامه نگاری نمی دانم، روزنامه نگاری صرفاً نه یک حرفه و شغل به منظور کسب  درآمد و امرار معاش بلکه هنریست که شاید بتوان از حاشیه آن کسب درآمد و امرار معاش کرد هنری که همواره هزینه  های آن فزون تر از فوایدش است و اگرپیشکسوتان این عرصه صرفاً به عنوان شغل و محل در آمد به آن می نگریستند  مطمئناً راه بهتر و کم هزینه تری را بر می گزیدند. حکایت روزنامه و روزنامه نگاری حکایت عاشق و معشوق است عاشق   روزنامه نگار است و معشوق نوشتن. قلم و کاغذ طریق وصال است عاشق هزار خطر می کند تا به وصال معشوق رسد.

   پس قبل از همه باید عاشق باشی و اتفاقاً مشکل از زمانی آغاز می شود که عده ای نه از روی عشق و علاقه بلکه به عنوان   شغل و محل درآمد به این مقوله نگاه می کنند. لذا تصمیم می گیرند که روزنامه نگار شوند . 

 عزیزان این عرصه جایگاه کسانی است که ما امروز اعتبار و اندوخته هایمان را وام دار مطالعات، یافته ها، مجاهدت و  ایستادگی آنها هستیم. از میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل تا علی اکبر خان دهخدا، از دهخدا تا محمد مسعود، از مسعود تا  پهلوان و از پهلوان تا امروز تا قهرمانی چون سحر خیز و شرف اهل قلم احمد زید آبادی همه و همه نه در سودای نان که  جان را سودای آبادی و آزادی وطن نموده اند.

  پس بیائید قدر این جایگاه را بدانیم و با هم باشیم نه بر هم که آنچه موجب برتریست نه نام و امضاء بلکه مرام و تعهد نویسنده  است و آنچه که می نویسد.که خدا می فرماید " ن و القلم و ما یسطرون "

  یا حق