۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

دادسرایی برای ایرانیان یا پروژه ای برای حذف مخالفان؟



چند روزیست اخباری در مورد وضعیت نا امن پناهجویان ایرانی در کشورهای همسایه  بویژه ترکیه و تعدادی از کشورهای اروپایی
بر روی صفحات برخی سایتها و خبرگزاری ها به چشم می خورد.اخبار نگران کننده ای که نشان از آغاز دور تازه ای از پروژه
حذف مخالفان و فعالان سیاسی خارج از کشور با ترفندی جدید و ظاهری به اصطلاح قانونی دارد. پروژه ای که نمونه های زشت آن
را در سالهای نه چندان دور گذشته در قالب ترور شخصیتها و مخالفان سیاسی حکومت همچون دکتر شاهپور بختیار و رییس دفترش
سروش کتیبه، مرحوم اویسی، ماجرای میکونوس و موارد متعدد دیگر نظاره گر بودیم.
در حالی که گزارشهای رسیده از تلاش نیروهای امنیتی رژیم برای ایجاد نا امنی، تهدید جانی، ربودن و بازگرداندن هزاران نفر از
جوانان، دانشجویان و فعالین حقوق بشر که طی ماههای گذشته و پس از کودتای 22 خرداد به ناچار از کشور گریخته و به منظور 
اخذ پناهندگی از سازمان ملل به ترکیه پناهنده شده اند حکایت دارد، خبر تشکیل قریب الوقوع دادسرای ویژه ایرانیان خارج از کشور
بر دامنه این نگرانی ها می افزاید.
اخیرا" مرتضی بختیاری وزیر دادگستری دولت احمدی نژاد طی مصاحبه با رسانه ها خبر از تشکیل دادسرایی ویژه به منظور
رسیدگی به مشکلات حقوقی و قضایی ایرانیان خارج از کشور داده است. تشکیل این دادسرا گرچه در ظاهر با نیت خیر خواهانه و
به منظور کمک به هموطنان دور ا زوطن صورت گرفته است، اما در حقیقت نشانه ایی ازنگرانی عمیق رژیم از گسترش فعالیتهای
سیاسی، آزادی خواهانه و حقوق بشری ایرانیان خارج از کشور بویژه در ماههای اخیرمی باشد. بطوری که بختیاری نیز درتوجیه
تشکیل این دادسرا ناگزیر به اعتراف و اذعان آن شده است.
با توجه به سیر صعودی آمار جرم و جنایت درکشور و افزایش  چشمگیر جرایمی همچون قتل، سرقت، تجاوز، کلاهبرداری و قاچاق
مواد مخدر بویژه طی چند سال گذشته- علیرغم وجودانواع دادسراهای نمایشی و فاقد کفایت- و ناتوانی سیستم قضایی در حل و فصل
ساده ترین مسائل حقوقی و قضایی شهروندان خود، تاسیس چنین دادسرایی با اهداف مورد اشاره جناب وزیر،مشکوک و شائبه
برانگیز است.
به نظر می رسد حال که حکومت به گمان خود بابکارگیری انواع ابزار سرکوب و نظامی گری توانسته تا حدی ازدامنه اعتراضات و
تجمعات داخلی بکاهد واز طرفی با دستگیری و بازداشت گسترده سیاسیون، روزنامه نگاران، دانشجویان، فعالان حقوق بشری و
مردم و اعمال مجازاتهای سنگین و قرون وسطایی عملا" جلوی هر گونه انتقاد و اعتراضی راگرفته و جو نسبتا" آرامی را بر کشور
حکمفرما کند، به فکر تسویه حساب و سرکوب مخالفین و منتقدان خود در خارج از کشور افتاده است.
دراین راستا رژیم تلاش دارد،جدا ازتمام محدودیتها و مشکلاتی که تا کنون برای این افراد و خانواده هایشان درداخل و خارج از
                                                                                                                                                   
کشور پدید آورده- که می توان درداخل به مواردی همچون بازرسی و تفتیش منازل، تهدید، آزار و دستگیری اعضاءخانواده          
و بازداشت افراد به هنگام بازگشت به کشور و در خارج به حضور نا محسوس نیروهای اطلاعاتی در بین پناهجویان ، تهدیدات
حقوقی  و امنیتی و بعضا" مواردی از ضرب و جرح توسط افراد ناشناس اشاره کرد- این بار با پرونده سازی و استفاده از اهرمهای
قانونی و قضایی و توسل به نهادهای بین المللی از جمله پلیس بین الملل در جهت حذف مخالفان و حفظ آبروی از دست رفته خود
اقدام نماید.
ازاین منظر می توان پناهندگان ایرانی را به 3 دسته زیر تقسیم نمود:
1) سیاسیون، روزنامه نگاران، مخالفان سرشناس حکومت و فعالان بنام حقوق بشر که طی سالیان گذشته و بویژه پس از انتخابات!!
اخیر مجبوربه ترک کشور شده و نقش بسزایی را در سازماندهی مبارزات و فعالیتهای سیاسی خارج از کشور و تنویر افکار جهانیان
نسبت به ماهیت ضد بشری رژیم ایفا می نمایند. بدیهی است که این گروه از اهمیت ویژه ای نزد رژیم برخوردار بوده و حکومت
درصدد حذف و نابودی ایشان به هر طریق ممکن می باشد..
2) دانشجویان، وبلاگ نویسان، فعالین مدنی وحقوق بشری و شهروندان معترض به نتایج انتخابات که اکثرا" پس از نمایش انتخاباتی
سال گذشته به اتهام حق طلبی، آزادیخواهی، روشنگری ویا سازماندهی و حضور در تجمعات و راهپیمایی های ضد حکومتی مورد
پیگرد قرار گرفته و از کشور گریخته اند. ایشان نیز با ادامه فعالیتهای خود در خارج از کشور و برپایی تجمعات اعتراضی در مقابل
 سفارتخانه ها و کنسولگری های رژیم در سراسر دنیا وپیگیری مطالبات جنبش سبز دردسرهایی را برای حکومت پدید آورده اند.
این گروه در درجه دوم اهمیت قرار داشته و حکومت می کوشد با ایجاد ناامنی، تهدید، آزار و اذیت خود و خانواده و پرونده سازی
ایشان را مرعوب و ناگزیر به سکوت نماید.
3) شهروندانی که به دلیل مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و یا مذهبی ونارضایتی از رفتار تبعیض آمیزحکومت بویژه در 5
سال گذشته، با آرزوی زندگی بهتر دردنیایی آزاد از خانه، خانواده، شغل و زندگی دروطن بریده و با انواع پرونده سازی علیه خود،
تن به آوارگی، سرگردانی و تحمل دوران سخت وطاقت فرسای پناهجویی و درنهایت زندگی در کشورهای مختلف، داده اند.از آنجا
که درایران تغییرازعنصرغیر خودی به خودی به راحتی و با زیر پا نهادن ارزشهای انسانی ودینی امکان پذیرمیباشد، همچنانکه
متاسفانه نمونه هایی از آنرا در برخی ازهموطنان خودفروخته که در شهوت قدرت و ثروت به اسارت و برده گی حاکمان درآمده و
رودرروی ملت قرار گرفته اند،نظاره گرهستیم! از گروه آخرمی توان به عنوان ایرانیان آزاده ای نام برد که رنج دربدری و غربت
را بر شهدبردگی وقدرت ترجیح داده و به خارج پناه آورده اند. حکومت دربرخورد با این گروه می کوشد ابتدا با توسل به سیاست
تطمیع و پرهیز از اعمال خشونت و تهدید و در باغ سبز نشان دادن و ایجاد امیدواری کاذب، به ادامه زندگی و بازگشت به ایران
ترغیب نموده تا در زمان مقتضی به پرونده ایشان رسیدگی نماید. تا جایی که در مصاحبه اخیر وزیر دادگستری یکی از اهداف
تشکیل این دادسرا رسیدگی به پرونده و بازگرداندن این دسته از ایرانیان عنوان شده است.
                                                       
از این رو تمامی احزاب، گروهها، فعالان سیاسی و حقوق بشری و به طور کلی ایرانیان خارج از کشور می بایست در مقابله  با
سیاست اخیر رژیم باادامه و گسترش دامنه اعتراضات و مبارزات سیاسی خود بیش از پیش به افشای ماهیت ضد انسانی و نیات شوم
آن پرداخته و ازوقوع پروژه ای دیگر جلوگیری نمایند.
از سوی دیگر به تمامی سازمانها ونهادهای حقوق بشری و کشورهای پرچمدار دموکراسی و آزادی خواهی یادآور میگردد که
مسئولیت حفظ امنیت و آسایش تمامی شهروندان و پناهجویان ایرانی خارج از کشور به عهده ایشان بوده و مستقیما" پاسخگوی هر
گونه اتفاق ناگواری که از ناحیه حکومت و در نتیجه سهل انگاری یا لابیگریهای سیاسی، اقتصادی متوجه این عزیزان گردد خو.اهند
بود. باشد که دیگر شاهد حوادث تلخ گذشته نباشیم.

همراه شو عزیز

۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

تسخیر سفارت با کدام توجیه؟


در خبرها آمده بودعده ای ازایرانیان مخالف حکومت، درهلند به نشانه همبستگی با اعتراضات مردم ایران در یک اقدام خودجوش!!!!به سفارت ایران در لاهه حمله کرده و پس ازورود به محوطه آن با پایین کشیدن پرچم ایران و جایگزینی آن با عکس ندا آقا سلطان، شعارهایی را در مخالفت با حکومت سر دادند.

اقدام تاسف باری که همانند آن را نخستین بار بعد ازخروج از کشور در تجمع ایرانیان و گروههای اپوزوسیون مقیم هلند به مناسبت بزرگداشت 22 بهمن امسال در همین محل نظاره گر بودم. حرکتی افراطی ازسوی برخی هواداران گروه ها  و احزاب به منظور ورود و تسخیر سفارت که در نهایت مانند مورد اخیر با مداخله پلیس و نیروهای امنیتی و دستگیری چند نفر به پایان رسید.

این اقدام گرچه از سوی برخی گروه ها و رسانه های وابسته به آنها به عنوان حرکتی انقلابی مورد تمجید و ستایش قرار گرفته و همچون گذشته با تحلیل های نادرست سعی در همسو جلوه دادن آن با جنبش اعتراضی مردم داخل کشور داشتند، از نظر این نگارنده که قطره ایی ازآن موج عظیم بوده و اخیرا"ناگزیر به جلای وطن وترک همرزمان سبزم شده ام این قبیل اقدامات نه تنها با منش و خواسته های جنبش سبز همسویی نداشته بلکه در تضاد با شعایر آن می باشد. در حقیقت این نوع حرکتهای خود جوش برخی احزاب خارج از کشور نسخه اروپایی راهپیمایی ها و تجمعات خودجوش دولتی و وابسته به رژیم در داخل است.

اگر 31 سال پیش فاتحان سفارت امریکا در ایران تحت تاثیر هیجانات انقلابی خود و یا بنا بر هر دلیل و منطقی با توجه به شرایط خاص سیاسی و منطقه ای آن روز دست به این عمل زدند و موجبات بروز بسیاری از معضلات داخلی و  خارجی را تا امروز برای کشور فراهم آوردند امروز شاهد تجدید نظر و بعضاً پشیمانی تلویحی بیشتر آنها می باشیم.

اگر فعالان و مبارزان راستین جنبش سبز در داخل و خارج کشور با تکیه بر شعار قانون گرایی و پرهیز از اعمال  خشونت به دنبال تحقق مطالبات وآزادیهای قانونی و اجرای اصول زیر پا نهاده شده قانون اساسی بوده و با توسل به همین منش توانسته اند مظلومیت، حقانیت و خواستگاه مردمی خود را در اذهان جهانیان به اثبات برسانند، برخی در این سو با اقدامات نسنجیده و افراطی که غالباً همسو با سیاستهاوخواست رژیم میباشد آگاهانه یا ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن ریخته و در صدد تخریب و ایجاد شکاف در جنبش می باشند.

اگر مردم و طرفداران جنبش در داخل کشور برای برپایی تظاهرات و تجمعات مسالمت آمیز خود با حملات وحشیانه نیروهای سرکوبگر نظامی، انتظامی، لباس شخصی و استفاده از باتوم، گاز اشک آور، شوک های برقی و انواع سلاحهای سرد و گرم مواجه شده و در برابر این همه بی رحمی سکوت و همبستگی را پیشه کرده اند برخی از هم وطنان در اینجا در مقابل نیروی پلیس که برای ایجاد نظم و محیط مساعد به منظور تجمع مخالفان و بیان اعتراضات ایشان تلاش می کند رفتاری مشابه نیروهای رژیم را در پیش گرفتند.

اگر نیروهای وفادار به جنبش سبز در راه ادامه حیات و به ثمر رسیدن این جنبش، با صبر و استقامت در برابر سرکوب رژیم، در ده ماه گذشته هر روز متحمل هزینه های فراوانی از به خاک و خون کشیده شدن بهترین و عزیز ترین جوانان و نخبگان این کشور گرفته تا شکنجه و در بند کشیدن و اعمال مجازاتهای سنگین قرون وسطایی برای دهها نفر از سیاسیون، دانشجویان، روزنامه نگاران، فعالین حقوق بشر و مردم مبارز شده اند، هواداران و اعضا احزاب و گروههای اپوزوسیون در این سوی مرزها در سایه آزادی و دموکراسی همین حکومتها در حاشیه ای امن و با کمترین هزینه به حیات سیاسی خود ادامه می دهند.

اگر رهبران و سران جنبش سبز به دنبال تحقق آزادی و خواسته های به حق همه مردم و احقاق شعار ایران برای همه ایرانیان با هر منش، سلیقه، مذهب و قومیتی بوده وهمواره در سخنان و بیانه های خود بر برابری و تساوی حقوق همه اقوام، گروهها، احزاب و اقلیتهای جامعه در ایرانی آزاد تاکید ورزیده و حاضر به هیچگونه عقب نشینی و سازش در خصوص مطالبات مردم نیستند، برخی از این دوستان خارج نشین  و رهبرانشان به دنبال سهم خواهی، کسب قدرت و خواسته های پیش پا افتاده اجتماعی در کشمکش با یکدیگرند.

از این رو از تمامی هموطنان و گروههای اپوزوسیون خارج از کشور که دل در گرو ایران و مردم خود داشته و یقیناً سودایی جز آزادی، سربلندی و پیشرفت کشورمان در سر ندارند، انتظار می رود حال که این جنبش با پشتوانه عظیم مردمی و هدایت اندیشمندانه رهبران آن و تقبل تمامی هزینه ها می رود نتایج گوهرباری را برای کشور به ارمغان آورد و تحولی که بسیاری از احزاب و گروههای سیاسی داخلی و خارجی در سالهای گذشته در انجام آن ناکام مانده اند شکل بگیرد، بار دیگر با تجدید نظر در رفتار و منش سیاسی خود و اصلاح اشتباهات گذشته به همراهی و هم صدایی این جنبش که متعلق به همه احاد ملت و فارق از هر گونه تعلق سیاسی و حزبی می باشد برخاسته و دست در دست هم برای شکوفایی این نهال سبز در فردایی سبز تر و آزاد تر تلاش کنیم.

 همراه شو عزیز