۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

پاسخی بر نامه دکتر اسماعیل نوری علا


استاد گرامی جناب آقای نوری علا  

      باعرض سلام ،از اینکه محبت نموده و به نامه اینجانب پاسخ داده اید سپاسگزارم،لیکن ذکر مواردی رادرخصوص

این نامه ضروری میدانم.

تاکید شما بروجود تفاوت بنیادین بین باورها و خواستهای اینجانب با آنچه در بیانیه های شبکه مورد نظر ذکر گردیده ،من را

بر آن داشت تا بار دیگر بدنبال یافتن این وجوه تمایز وسواسی بیشتر به خرج داده و به مطالعه آنها بپردازم.

حاصل این مطالعه نتیجه ای جز یافتن وجوه مشترک بیشتر بین خواستها و آرمانهای این جانب با منشور شبکه مذکورنبود.لذا

جهت اثبات این مدعا به یاد آوری موارد مورد تاکید شما در این بیانیه ها می پردازم.

"ما، بی آنکه منکر احتمال ضروری شدن پذيرش دوران گذاری تدريجی و بی خشونت به سوی متحقق شدن  

 خواست های خود باشيم."

"در اين راه هيچ نيازی به کنار گذاشتن عقيده و سليقه و مذهب و مکتب شخصی کسی وجود ندارد. مسلمانان شيعه و سنی، زرتشتيان، مسيحيان، بهائيان، کليمی ها، و بی دينان و منکران مابعد الطبيعه همگی می توانند، در راستای ايجاد فضای تساهل و تحملی که همزيستی همگانی را تضمين می کند، خود را سکولار دانسته و برای تحقق خواست های مندرج در اين بيانيه به صفوف ما بپيوندند."
" ما چاره ی اين مشکل تاريخی را در ساختن جامعه ی نوينی می بينيم که بر اساس قوانين ناشی از اراده ی عموم مردم اداره شده و «همه ی ايرانيان» را فارغ از هر گونه هويت مذهبی، قوميتی، جنسيتی، زبانی و فرهنگی، به يکسان و بی هيچ تبعيضی نگريسته و داد و عدالت و امکانات و منابع را بر همگان ارزانی دارد."

" ما معتقديم هيچ کس را نتوان برای احراز مشاغل و مناصب انتخابی و انتصابی بخاطر نوع عقيده و مذهب و زبان و

   قوميت و جنسيت اش از اين امکانات محروم ساخت."

"ما در عين حال، معتقديم که کار يک حزب سياسی کوشش برای تحميل ايدئولوژی، مکتب و مذهبی خاص بر نظام حکومتی و زندگی اجتماعی نيست بلکه هر حزب می تواند، با تکيه بر ديدگاه های عقيدتی خود، اما در چهارچوب آزادی های دموکراتيک و سکولار، «برنامه» های مختلفی را به مردم رأی دهنده عرضه نمايد."

" ما معتقديم که اکثريت مردمی که طی يک سالهء اخير در ايران، با نام شناخته شدهء «جنبش سبز»، در ابتدا به بهانهء انتخابات و سپس بصورتی علنی در مخالفت با حکومت مذهبی مسلط بر ايران، به خيابان آمده و مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته و بهترين فرزندانشان بدست مأموران دولتی کشته شده اند، پس از سی سال تجربه حکومت مذهبی، هم در شکل بنيادگرائی و هم در نوع اصلاح طلبی اش، به اين نتيجه رسيده اند که ديگر وقت آن رسيده که حکومتی غير ايدئولوژيک ـ غير مذهبی داشته باشند. از اين رو ما جنبش سبز ملت ايران را جنبشی به گوهر نافی هر نوع حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک، در همهء اشکال ممکن آن، می دانيم."
"ما از همه‌ی ایرانیان برون ‌مرز و درون ‌مرز که، با حفظ هرگونه عقيده و برنامهء سياسی در جهت شکل حکومت و اهداف حزبی برای اداره کشور، به باورهای فوق التزام داشته باشند دعوت می کنيم تا به «شبکه جهانی سکولارهای سبز - برای آزادی و دمکراسی در ایران» پيوسته و يا با آن همکاری داشته و از اين طريق مأمنی برای ايجاد همبستگی و همکاری در بين همهء ايرانيان هواخواه دموکراسی و حفظ يکپارچگی کشور بوجود آورند."
جناب نوری علا ملاحظه می فرمایید که اینجانب نه تنها با موارد مذکور ضدیتی ندارم بلکه آنها را بخشی لا ینفک از اهداف و آرمانهایی  میدانم که من و   همفکرانام را به تلاش و مبارزه جهت تحقق آنها وا داشته است.
اما آنچه موجب تمایز بین من و همفکرانم  با شما و احتمالاٌ شبکه جهانی سکولارهای سبز می شود و بواسطه  آن اینجانب را در صف اصلاح طلبان مورد غضب حکومت قرار داده اید(که دلیل این نسبت را نمیدانم)تفاوت نگاه به بستر و راهکارهای مناسب جهت نیل به این اهداف است.
استاد گرامی ،جناب نوری علا  ما می گوییم برای مبارزه با رژیمی  که تمامی ارکانهای قدرت را در اختیار داشته و با استفاده از بیت المال شبانه روز به بمباران اطلاعاتی وتغذیه فکری مردمان خود می پردازد باید با سلاح خودش مبارزه کرد.
ما میگوییم برای مردمی که به برکت حکومتهای مذهبی چند صد سال گذشته خرافات و باورهای غلط به نام دین  تا به اتاق خوابشان نفوذ کرده و متاسفانه این باورهای غلط بخش وسیعی از جامعه اعم از رو شنفکر و عوام را در بر میگیر د صحبت از سکولاریسم نیازمند بستر سازی مناسب و نفی القا حکومتی  ضد دین از جانب رژیم می باشد.
ما معتقدیم برای مردمی که طی سالیان گذشته به امید آزادی کشورشان از بند اسارت و دیکتاتوری جهل و جور و فساد هرروز  به شکلی ملعبه دست برخی گروههای اپوزوسیون خارجی و رسانه های آنها  که جز به سوداگری نمی اندیشند( منظور گروهها و شبکه هاییست که بدلیل همسویی با سیاستهای رژیم  و یا بدلیل خام اندیشی و عدم شناخت واقعیتهای اجتماعی شکست خوردند) قرار گرفته و نهایتاٌ سر خورده و مایوس از این اعتماد بی ثمر فشار بیشتری از جانب حکومت و اجتماع برآنها واردآمده است،تا جایی که امروز شبکه هایی وابسته چون "فارسی وان "مامن و محبوب آنها می شود اعتماد به اپوزوسیون خارج از کشور به عنوان بخشی لاینفک از این جنبش کاری دشوار و نیازمند اعتماد سازی است.(گرچه نمی توان منکر تلاش و جانفشانی بسیاری از فعالان  راستین سیاسی و حقوق بشری  و ایرانیان آزاده ای شد که در راه آزادی کشورشان متحمل مشقتها و هزینهای سنگین در خارج از کشور شده اند)
ما میگوییم حال که بغض فروخفته 30 سال گذشته با انگیزه اعتراض به تقلب در انتخابات منصه ظهور یافته

 و میرود تا با وحدت هرچه بیشتر همه گروههای مخالف و شکاف هرچه بیشتر در لایه های حکومت  وتنگ


تر شدن حلقه خودیها  موجبات بی آبرویی بین المللی و فروپاشی درونی رژیم را فراهم آورد  نیاز به

همدلی ارجح بر دامن زدن به اختلافات است.

ما معتقدیم عوامل فروپاشی هر دیکتاتوری بیش از آنکه متاثر از عوامل بیرونی آن باشد ناشی از  فساد

درونی ودر هم شکستن ارکان مشروعیت و مقبولیت آن است. همانطور که فروپاشی نظام پهلوی نه

بواسطه مبارزه انقلابیون و در راس آنها خمینی وحمایت کشورهای خارجی بلکه بدلیل سیاستهای

نادرست شاه و بروز فساد در دستگاه پهلوی بود.

ما معتقدیم که غالب شخصیتهای انقلابی و تاریخ ساز که زمینه سقوط و یا دگرگونی حکومتهای نامشروع

و دیکتاتوری را فراهم آورده اند از دل همان حکومتهاو بواسطه آگاهی و اشراف بر سیستم حکومتی دوران

خود برخاسته اند.همانگونه که میرزا تقی خان از اشپزخانه قاجار ،رضا خان از قزاقخانه قاجار و مصدق از

درون دربار و شریعتمداری و منتطری از درون روحانیت برخاستند.

ما معتقدیم که انسانهای متفکر و مسئول در  فرایند زندگی  همواره در حال ترقی و پیشرفت و نقد

گذشته خود می باشند لذا نباید به خاطر اشتباهات گذشته افراد مانع از این تحول  و بازگشت به اجتماع

شد گرچه معتقدیم که به اتهامات افراد نیز می بایست در مکان وزمان مقتضی و در دادگاهی صالح وبا

 توجه به شرایط زمانی و مکانی آن اتهامات تصمیم گیری نمود.

ما معتقدیم اتفاقات رخ داده در یکسال گذشته در ایران تنها بدلیل اعتراض به نتیجه یک انتخابات نبوده  

 بلکه بازتاب سیاست ظلم و سرکوب ودروغ حکومت گردانان در سالیان گذشته میباشد که در انتخابات

نمود یافت و لیکن زمینه های  شکل گیری این آگاهی و بلوغ سیاسی و مطالبات اجتماعی را ناشی

ازجنبش اصلاحات و حرکتهای اصلاحی وروشنگرانه از جانب اصلاح طلبان و روشنفکران ملی میدانیم.

هرچند منکر تاثیر  افکار روشنفکران و آزاداندیشان خارج از کشور و تلاش ایشان در شکل گیری این جنبش

نیستیم.

لدا با توجه به موارد فوق و در گذار به سوی  دمکراسی  و استقرار نظامی سکولار در ایران  معتقدیم که

فعلاٌ آقایان موسوی و کروبی به دلیل مقبولیت از سوی بسیاری از گروههای جامعه بهترین گزینه برای

رهبریت معنوی این جنبش تا استقرار دولت موقت می باشند.هرچند ایشان خود را نه رهبران جنبش بلکه

همراهان آن میدانند.
استاد عزیزم مرا ببخشید اگر اطاله کلام نمودم چون که می خواهم بدانید که همه ما سودایی به جز

آزادی و آبادانی  کشورمان ورهایی همیشگی از یوغ استبداد بر سر نداریم.

در آخر ضمن تبریک به مناسبت انتشار دو کتاب اخیرتان ،می خواستم بدانم چگونه مینوانم این کتابها را

تهیه کنم.                                                                                                                           

اندکی صبر سحر نزدیک است.


                                                                                                        موفق و پیروز باشید

                                                                                                             آرش اعلم

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

رهبری در کسوت سخنگوی دولت


 در بیست و یکمین سالگرد در گذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیت ا.. خمینی و در مراسمی که بر خلاف روال معمول سالیان گذشته و طی تدابیر شدید امنیتی بر مزار ایشان برگزار گردید، آیت ا.. خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به ایراد سخنرانی پرداخته و همانگونه که انتظار میرفت در ادامه حمایتهای بی حد و حصر خود از کودتاگران  و دولت دست نشانده ایشان به مقابله و موضع گیری مجدد در برابر جنبش عظیم آزادیخواهی مردم ایران و رهبران آن اقدام نمود.

 ایشان در این مراسم با سرپوش نهادن بر مشکلات همه جانبه داخلی و خارجی کشور و در نتیجه ایجاد شکاف در  سطوح حاکمیت و نیز بی توجهی عمدی نسبت به نارضایتی اقشار مختلف مردم از وضع موجود و افزایش مطالبات  اجتماعی ضمن جانبداری از دولت پادگانی احمدی نژاد همگان را نه تنها به حمایت و اطاعت محض از این دولت بلکه تشکر و ارج نهادن از اقدامات متهورانه و افتخار برانگیز داخلی و خارجی رئیس آن فرا خواند.

 آقای خامنه ای ضمن مقایسه دوران کنونی با زمان خلافت امیرالمومنین علی (ع) خویش را در جایگاه بی بدیل آن  بزرگوار قرار داده و مخالفان و منتقدان خود و رهبران آنها را به طلحه و زبیر و یارانشان تشبیه نمود. حال چگونه  می توان ما بین سیره عملی حضرت علی (ع) به عنوان نزدیکترین فرد به رسول خدا و جانشین آن حضرت و کسی که فرزندانش را به مدارا با قاتل خود فرا می خواند و آیت ا.. خامنه ای به عنوان رهبر و منتخب مردم و کسی که همواره منتقدان و مخالفان خود را خائن و عامل بیگانه قلمداد نموده و در صدد حذف ایشان بر آمده است قرابتی قائل  گردید و یا طلحه و زبیر و یارانشان را که بدنبال کسب قدرت سیاسی آن روز با حضرت علی (ع) به مخاصمه پرداختند با مردمی که بدنبال حقوق مسلم اولیه خود و در برابر ظلم و بی عدالتی حاکمان به دور از هر گونه خشونت به  اعتراضی خاموش بر خاستند مقایسه نمود، مطلبی است که در حوزه تخصص اساتید دینی و مراجعی است که بعضاً طعم شکرین سکوت و بی تفاوتی را بر تلخی حقیقت و اعتراض به وضع موجود ترجیح داده اند.

 به نظر می رسد در حالی که آیت ا.. خامنه ای می توانست با اتکا به شأن و منزلت شرعی و قانونی رهبری و توجه  به نصایح و رهنمودهای دلسوزان نظام وکشور و عدم جانبداری بی پایه و اساس ازاقتدار گرایان به عنوان تکیه گاهی  استوار برای تمامی گروههای سیاسی و فکری جامعه قرار گرفته و کشتی نظام و کشور را با تمامی سرنشینان آن از هر قوم و نژاد و دسته و گروه در طوفان حوادث ناخدایی کند، خود چنان در طوفان ترکتازی و قدرت طلبی  انحصار طلبان و دشمنان ملت گرفتار آمده که عنان اختیار از خود گسیخته و رفته رفته از جایگاه رهبری به کسوت سخنگوی کودتاگران و تریبون تائید جنایات و قانون گریزی ایشان تنزل یافته است.

 البته این نخستین بار نیست که آیت ا.. خامنه ای از جایگاه خود نزول و شأن رهبری را تا حد هوادار تندرو جناحی  خاص به زیر کشیده است . چرا که ایشان همواره در بزنگاههای حساس تاریخی و رقابت و کشمکش گروههای  مختلف سیاسی به جای تلاش در جهت موازنه قدرت و برقراری آرامش  در کشور  ویا  دعوت ازگروههای مختلف سیاسی به سعه صدر و تحمل یکدیگر، که همانا از ویژگیهای بارز یک رهبر مقتدر می باشد با جانبداری محض از  جناحی خاص به سرکوب مخالفان، لشگرکشی و تئوریزه کردن خشونت پرداخته است.

 بیاد داریم نخستین بار در نوزدهم تیر ماه 1378 و بدنبال حادثه تلخ حمله به کوی دانشگاه هنگامی که ایشان بااشک    و آه ضمن تهییج و برانگیختن احساسات طرفداران خود از آنها خواست که حتی در صورت پاره کردن عکس وی  سکوت اختیار کنند چگونه صدهاتن از انصار ولایت درلبیک به این درخواست و دفاع از مظلومیت رهبرشان با زنجیر و  قمه و کابل به خیابانهای تهران هجوم آورده و زن و مرد و پیر و جوان را به خاک و خون کشیدند.

 ویا در سال گذشته هنگامی که اکثریت مردم و احزاب و گروههای سیاسی علاقه مند به حفظ نظام و کشور انتظار  داشتند تا رهبرشان با توجه به رهنمودهای دلسوزان و یاران واقعی انقلاب، جانب اعتدال پیشه کرده و با پذیرش  برگزاری انتخاباتی آزاد، دلجویی از آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات و آزادی دستگیر شدگان به جلب اعتماد  عمومی و ایجاد فضای آرام سیاسی همت گمارده و در نتیجه موجبات نشاط سیاسی داخلی و اقتدار خارجی کشور را فراهم آورد، ایشان همچنان به تائید انتخابات سراسر تقلب و حمایت از کودتاگران پرداخته و ضمن محکوم کردن  مخالفان و منتقدان خود، توسل به خشونت و نظامی گری را به طرفداران خود توصیه نمود.

 از این رو می توان گفت، متأسفانه آیت ا.. خامنه ای، با بی تفاوتی نسبت به توصیه ها و هشدارهای دلسوزان  واقعی نظام و کشور و حتی نزدیکترین یاران صدیق خود چون محمد نوری زاد و اعتماد به قدرت پادگانی و نا مشروع  کودتاگران و تکیه بر سریر قدرت، قدم در راهی نهاده است که برای آن پایانی جز فروپاشی نظام و سقوط دیکتاتوری متصور نیست.

 حال با نزدیک شدن به اولین سالگرد کودتای انتخابات و بزرگداشت روزها و وقایع تلخ و دردناک پس از آن تمامی  فعالان و طرفداران واقعی جنبش سبز و مبارزان راه آزادی می بایست با همدلی و پیروی از بیانات و رهنمودهای  رهبران  راستین جنبش  که همواره بر تحمل مخالف و مبارزه ای عاری از خشونت تاکید ورزیده اند، با امید به آینده  ایی روشن، استوار در راه مبارزات حق طلبانه تا نیل به اهداف متعالی جنبش گام برداشته و حقانیت و مظلومیت  خود را در مقابل سبوعیت و خشونت ورزی دشمنان مردم و کشور در برابر دیدگان جهانیان به نمایش بگذارند. اندکی صبر سحر نزدیک است  .